پرسشکده مرجع پرسش و پاسخ فارسی ایران
مسئلهی مهم آن است که هرگز از سؤالکردن دست برندارید. برای هر حس کنجکاوی، یک پاسخ وجود دارد.
نمی دانید؟! بپرسید!
می دانید؟! پاسخ دهید!
|
1 پاسخ
درپا سخ این سوال توجه به مطالب زیر ضروری است:
1 ـ زنان با توجه به وظایفشان، از حقوقى برخوردارند و مردان هم با توجه به وظایفشان داراى حقوقى هستند. 2 ـ زنان و مردان نسبت به هم حقوق متقابل دارند زیرا حقوق یکطرفه نیست، هم له شخص و هم علیه اوست و این حقوق متقابل را در اجتماع باید شناخت و رعایت کرد. 3 ـ حق و وظیفه از هم جدا نیستند و هرکس به هر میزانى که وظیفه بر عهده دارد، به همان میزان حق خواهدداشت. به عبارت دیگر حقوق هر کس به اندازه مسؤولیت و وظایف اوست نه بیشتر و نه کمتر از آن. به طور مثال مدیر عامل اداره نسبت به کارمندان خود، وظایف بیشترى دارد و به همان میزان حقوق و اختیارات بیشترى دارد. 4 ـ مردان در امور خانواده و اجتماع وظایف سنگینترى دارند، و به همین میزان از حقوق بیشترى برخوردارند. تفاوتهاى جسمانى و روحى زن و مرد غیر قابل انکار است. و وظایف هم بر اساس توانایىها تقسیم مىشود. اسلام وظیفه سنگینترى براى مرد نسبت به زنان قرار داده است و به همین دلیل اختیارات و حقوق بیشترى هم براى آنها قرار داده است. در هر حال در خانه و خانواده یک نفر باید مدیر باشد، و اسلام مدیریت را بر عهده مرد قرار داده و زن را از وظیفه سنگین تأمین معاش خانواده معاف کرده است تا در خانه آرامش خانه را تأمین کند و تربیت فرزندان را که با ساختمان وجودى او هماهنگتر است، بر عهده بگیرد. بنا براین ،هرکس وظیفه بیشترى دارد، حقوق و اختیار بیشترى دارد و درجه و برترى مرد بر زن فقط در حد برترى حقوقى است که در اداره خانواده لازم است. لازم به یادآورى است که عدالت حکم مىکند که در رعایت حقوق افراد رعایت تفاوتها بشود و این با تساوى حقوق منافات ندارد. مثلاً حقوق و اختیارات مدیر عامل سازمان با معاون ادارى و مالى سازمان، برابر نیست، و مدیرعامل نسبت به مسئولیت و وظایفش از حقوق و اختیارات بیشترى برخوردار مىباشد و عدالت حکم مىکند که هرکدام با توجه به مسئویت خود از حقوق مساوى با آن برخوردار باشد و این اصل عقلایى در رابطه با حقوق خانواده هم باید اجراء شود که اسلام چنین کرده است. براساس فرهنگ قران نیز( آیه 34 سوره نساء) مردان وظایف بیشترى از زنان دارند و به این دلیل از اختیارات بیشترى برخورددار هستند، از این اختیارات و وظایف در آیه مذکور به سرپرستى مردان بر زنان تعبیر شده است، خلاصه پیام آیه این است که نظام مدیریت خانواده به عنوان یک واحد اجتماع بر عهده مردان است. آیه دو دلیل بر این سرپرستى بیان داشته است: 1 - A}بما فضل الله بعضهم على بعض{A برترى نسبى جسمى و جسمانى مردان بر زنان و قدرت بیشتر بر تحمل مشکلات اجتماعى که در بطن خلقت به آنها داده شده است. ممکن است اشکال شود که برترىهاى جسمى و جسمانى مردان بر زنان همگانى نیست و چه بسا در بعض موارد زنان برتر باشند. پاسخ این است که این سخن حقى است و به این دلیل قرآن از قید A}بعضهم على بعض{A استفاده کرده است، اما احکام و قوانین براى تک تک افراد وضع نمىشود، بلکه براى نوع بشر و به صورت کلى وضع مىشود. در این مورد هم در غالب خانوادهها چنین قاعدهاى رعایت مىشود و هم اکنون تحقیقات روانشناسان و پزشکان و به خصوص جامعه شناسان خانواده بر صحت این مطلب صحه مىگذارد. مطلب دیگر اینکه این برترى در امور اجتماعى و خانوادگى که موجب سپردن مسئولیت خانواده به مردان مىشود، هیچ دلالتى بر برترىهاى دیگر مردان بر زنان ندارد. زیرا از نظر شخصیتى زن و مرد هر دو داراى روحى خدایى مىباشند و بدین جهت از تمامى موجودات مادى برتر هستند و از نظر معنوى نیز برترى به تقواست که هر دو مىتوانند به آن برسند، از نظر علمى هم وضع روشن است و همینطور است برترىهاى دیگر. پس مردان نه در دنیا و نه در آخرت بر زنان برترى حقیقى و واقعى ندارند. تنها در زندگى اجتماعى و اعتبارى و حقوقى و قراردادى، که یک نفر باید مدیر باشد و دیگرى زیر نظر او کار کند، مدیریت واحد خانواده برعهده مرد است. 2 ـ A}بما انفقوا من اموالهم{A؛ به دلیل اینکه مردان متعهد هستند که هزینه آبرومندانه زندگى خانواده و همسران خود را تأمین کنند. در قبل تذکر دادیم که اسلام اصرار زیادى دارد که مسئولیت سنگین مالى و تأمین مخارج خانواده را از دوش زنان بر دارد و بر گردن مردان بیاندازد تا آنان راحتتر به اداره خانواده و ایجاد محیطى عاطفى و آرام براى کل اعضاء خانواده و تربیت فرزندان که سازندگان اجتماع فردا هستند، همت گمارند. چند تذکر: 1 ـ سرپرستى مردان بر زنان تنها در حدود قانون الهى است و حق تعدى و تجاوز از آن را ندارند و در صورتى که سرپرستى و مدیریت به دیکتاتورى و استبداد بیانجامد و موجب آزار و اذیت همسر فراهم شود، او صلاحیت خود را از دست مىدهد و دادگاه وى را مجازات ـ حتى مجازات بدنى ـ مىکند. 2 ـ سرپرستى با استقلال و آزادى زنان و حقوق فردى و اجتماعى زنان مغایرت ندارد و قرآن و اسلام با جدیت این حقوق را به رسمیت شمرده است. 3 ـ سرپرستى مردان مساوى با وظایف بیشتر آنها در خانواده است که تأمین زندگى معقولانه و آبرومندانه همسرانشان از جمله آنهاست و اجازه تخطى از آن را ندارند. 4 ـ معناى قوامون برترى نیست، بلکه سرپرستى است و چنانچه روشن شد، برترى واقعى به تقوى است و آیه درصدد بیان برترى مردان بر زنان نیست. بنابر منطق قرآن، تمام انسانها، اعم از زن و مرد با سرمایه اولیه فطرت آفریده شدهاند، و همگى استعداد رسیدن به تکامل واقعى را دارند و برترى واقعى هم به تقوى است. A}ان اکرمکم عند الله اتقـکم{A گرامىترین و باکرامتترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. 5 ـ زندگانى خانوادگى از نظر اسلام و قرآن بر اساس مودت ـ دوستى ـ و رحمت بنا مىشود که آرامش و عشق را به همراه دارد و زن در ایجاد این زندگى نقش بیشترى از مرد دارد، زیرا زنان معدن عاطفه و مهربانى هستند و مردان نسبت به آنها خشنترند. به عبارت دیگر هر زندگى مشترک از دو عنصر اساسى تشکیل مىشود، یکى زن که عاطفىتر از مرد است و دیگرى مرد که به جنبههاى معقولانه زندگى بیشتر توجه دارد، به همین دلیل جنبههاى مدیریتى که با حساب و کتاب و درگیرى اجتماعى همراه است، به مردان واگذارده شده است و جنبههاى اداره خانه و ایجاد محیط آرام و تربیت فرزندان که با عاطفه هماهنگى بیشترى دارد، به زنان واگذاشته شده است. 6 ـ اسلام دین جامع است که داراى ظاهر و باطن است و مسلمان واقعى کسى است که هر دو جنبه را در خود پیاده کند. احکام فقهى و دستورات قانونى به منزله اسکلت ساختمان هستند و احکام اخلاقى به منزله سفیدکارى آن. زندگانى به صرف احکام، بسیار سخت است و مانند این مىماند که در خانهاى ناآماده و نیمه تمام که در مرحله سفتکارى است منزل گزینیم که سخت و غیر قابل تحمل است. اما رعایت هر دو جنبه احکام فقهى و حقوقى و احکام اخلاقى مانند این است که در خانهاى آماده و مجهز زندگى کنیم که آسان است و گوارا. در زندگانى مشترک زناشویى هم اگر تنها به احکام فقهى بسنده شود، زندگى خشن و بیروح مىشود. زیرا شوهر حق ندارد به زن خود فرمانى بدهد و زن حق ندارد بدون اجازه شوهر خود از خانه بیرون برود. اما اگر این قوانین با اخلاق اسلامى درباره زندگى زناشویى همراه شود، زندگى مشترک زیبا و گوارا و محل دوستىها و محبتها و عشقها خواهد بود. متأسفانه بسیارى از ما به ظاهر دین، اکتفاء مىکنیم و چون نمىتوانیم خود را با آن انطباق دهیم، به زیاده خواهىها و تجاوزات از دستورات دینى دچار مىشویم که این ظلم آشکار است که موجب عقاب و مجازات دنیوى و اخروى مىشود. بنابراین آیه مذکور حکمى حقوقى است که قوام و نظام خانواده را مستحکم مىنماید و عقل سلیم نیز بر آن فتوا مىدهد و اگر با دستورات اخلاقى اسلام درباره خانواده همراه شود، زندگى پر از آرامش و دوستى و محبت و نشاط را در محیط خانواده ایجاد مىکند، محیطى که باعث تربیت فرزندانى سالم و صالح و سرشار از امید مىگردد و جامعهاى، ایدهآل را نوید مىدهد. و این عین عدالت است که در اجتماع خانواده وظایف تقسیم شده است و حقوق هرکس بر اساس وظیفهاش معین شده و نقش مدیریت نیز به مردان تفویض شده است (روائعالبیان ج 1 ص 475 نشر بیروت موءسسه مناهل العرفان). بنابراین، شوهری که مسئولیت ازدواج را در زمینه مهریه و هزینه زندگی و مانند آن می پذیرد، قدرت قانونی برای حل مشکل زناشویی با موعظه، قهر و عامل تأدیبی در اختیار دارد تا با آن کار زندگی زناشویی را از پیامدی منفی حفظ نماید که بنیاد زناشویی و در نتیجه، زندگی مرد و زن با هم را تهدید می کند. البته اگر مرد به نافرمانی (نشوز) رو آورد و به همسرش توجهی ننماید، زن نیز می تواند حق او را از وی بازگیرد و اگر هزینه زندگی او را نداد، زن نیز می تواند از ادای حق جنسی او خودداری کند . بنا بر این فلسفه وجوب نفقه برمردان به خاطر حفظ مصالح خوانواده، آرامش زن ورسیدگی شایسته اوبه امور مادری است زیرا طبیعی است اگرزن ازنظر خوراک ،پوشاک؛مسکن ودیگر وسایل لازم زندگی تامین نشود نمی تواندنقش خودرا به گونه مطلوب ایفا نماید. برگرفته از پرسمان |
