پرسشکده مرجع پرسش و پاسخ فارسی ایران
مسئلهی مهم آن است که هرگز از سؤالکردن دست برندارید. برای هر حس کنجکاوی، یک پاسخ وجود دارد.
نمی دانید؟! بپرسید!
می دانید؟! پاسخ دهید!
1 پاسخ
از یک دیدگاه کلّـی انسان از سه بخـش جسم، روان و روح تشـکیل شده است. جسـم فیـزیکی ابزار و وسیلهای است که در مدّت کوتاه زیستن در عالم فیـزیکی در اختیـار است و امانتی بیش نیست. روان، بخش واسط جسم و روح است. روح، هسـتهی مرکزی وجود انسان و جوهرهی اصلی او است و از حضـرت حقتعالی منشاء گرفته است و به سوی او نیز باز خواهد گشت. عدّهای به اشـتباه روح و روان را یـکی میدانند؛ حـتی در برخی از کتب فرهنـگ لغات نیز این اشتباه دیده میشود.
حضرت امام خمینی- آن روحالله روحی فداه- میفرمایند: «بدان که نفس ناطقه انسانیه، حقیقتی است که در عین وحدت و کمال بساطت، دارای نشئاتی است که عمده آن به طریق کلی، سه نشئه است: اول، نشئه ملکیّه دنیاویّه ظاهره، که مظهر آن حواس ظاهره، و قشر ادنای آن بدن مُلکیّه است. دوم، نشئه برزخیّه متوسطه، که مظهر آن، حواس باطنه و بدن برزخی و قالب مثالی است. سوم، نشئه غیبیّه باطنیّه است که مظهر آن، قلب و شئون قلبیّه است. شاید بیان زیبای حضرت امام در تشریح کلّی انسان به سه نشئهی مذکور، اشاره به سه بخش جسم، روان و روح باشد. ********************************************* روح، موجودی مجرد است. واژه روح در قرآن در سورهها و آیات متعددی تکرار شده است و متبادر از آن، همان موجودی است که مبدأ حیات و زندگی است و آن را منحصر به انسان و یا انسان و حیوان ننموده است، بلکه آن را در غیر انسان و حیوان نیز اثبات نموده است مثل آیه مبارکه: ...فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجابا فَأَرْسَلْنا اِلَیها رُوحَنا1. ..مریم میان خود و آنان حجابی افکند و در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم. و آیه مبارکه: وَ کَذلِکَ أَوْحَینا اِلَیکَ رُوحا مِنْ أَمْرِنا2. همانگونه(که بر پیامبران پیشین، وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را به فرمان خود وحی کردیم. و آیات دیگر. پس برای روح، مصداقی در انسان هست و مصداقهای دیگری نیز در برخی موجودات دیگر. این دو آیه و آیات دیگر به صراحت دلالت بر وجود روح در انسان و برخی موجودات دیگر غیر از انسان به معانی مختلف وجود دارد از جمله آیاتی که به صراحت دلالت بر این دارد که مراد از روح، تنها روح انسانی است، آیه مبارکه زیر است: یسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی3. از تو (ای پیامبر) راجع به روح میپرسند، بگو روح از کار خدا است و به شما جز اندکی از علم داده نشده است. در این آیه گرچه روح، مطلق آورده شده و لکن از قرائن موجود در آیه، استفاده میشود که مراد از روح مورد سؤال، روح انسانی است که به امر خدا انجام گردیده است. بنابر عقیده بیشتر مفسّران در آیه بالا روح به معنای روان و عامل حیات بهکار رفته است4. مفسّر بزرگ اهل سنت شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر روحالجنان5. در ضمن بیان اقوالمختلف در مورد مفهوم و معنای روح میگوید: آنچه در این آیه مورد سؤال قرار گرفته، روح آدمی است که قوام حیات به آن است و آدمی به آن زنده و با فقدان آن انسان زنده نمیماند. مرحوم شعرانی در حاشیه تفسیر رازی چنین بیان میکند: تفسیر روح با این مفهوم درستتر به نظر میآید که سؤال از وجود روح و حقیقت آن از دیرباز میان ملل جهان متداول بود، خاصّه یهود و مخصوصا آن جماعت از یهودیان که با فلاسفه آمیخته و از عقاید و اختلافشان درباره روح، اطلاع یافته بودند، تعجّب بشر درباره روح از آن است که میبیند قدرتی است بر خلاف طبیعت و گوئی بر ضدّ آن در نبرد است و گوشت و پوست و استخوان را چون به خود رها کنند زود پوسیده و متعفّن و پراکنده میگردد و روح، او را سالها از فرسودگی و تعفّن، نگاه میدارد و به حرکت و سخن میآورد و تعقّل و ادراک میکند و اینها هیچیک، کار جسم نیست، جسم، سنگین است و سوی پائین میل دارد و روح بر میجهد و جسم را میجهاند. حال پس خود روح از چه مبدأ و منشأ است؟ خداوند جواب داد که مبدأ آن از فرمان خدا است و مانند نور خورشید بر ابدان تابیده و اگر فرمان الهی نبود و از ورای عالم طبیعت، دستوری نرسیده و فروغی نتافته بود، همه چیز جامد بود و صامت. تفسیر آیه وَ ما اُوتِیتُمْ مِنَ العِلْمِ اِلاّقَلِیلاً. شما آدمیان جز اندکی که از علم، نصیب ندارند. این است که روح از دیدگاه قرآن، موقعیتی در عالمِ وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم، بروز میدهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن بیخبرید! مرحوم بحرانی مؤلف تفسیر برهان در تفسیر آیه فوق از حضرت امام باقر علیهالسلام نقل میکند که فرمود: معنای آیه، این است که جز تعداد کمی از بشر؛ از روح، آگاهی ندارند. استاد معظّم علامه فقید، سید محمد حسین طباطبائی قدسسره در تفسیر المیزان6 مینویسد: کلمه روح به طوری که در لغت معرفی شده، به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی میشود ولی مراد از روح در این آیات همان روح و نفس به نام نفس ناطقه میباشد که در کالبد همه افراد انسانهای موجود، وجود دارد. و وجود آن از ناحیه خدا و وابسته به او است. چنانکه در آیه دیگر میفرماید: ..اِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ7. فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: موجود باش! آن نیز بیدرنگ موجود میشود. از این آیه معلوم میشود که: 1. امر خدا یعنی ایجاد هستی و وجودی است که از ناحیه خداوند به روح متعلّق شده و این موجود، وابسته به خداست و به امر او پیدا شده نه علل و اسباب دیگری. 2. موجودی به نام روح، وجود دارد و به همین مناسبت حضرت مسیح علیهالسلام به عنوان کلمه خدا و روح او شمرده شده، آنجا که میفرماید: إِنَّما المَسِیحُ عِیسی بْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللّهِ وَ کَلِمَهٌ أَلْقاها إِلی مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ8. مسیح، عیسی بن مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به مریم القاء کرده است و روحی از جانب او است. خداوند در برخی از آیات روح و جان موجود در انسانها را متعلّق به خود دانسته یعنی تنها از ناحیه او به انسان، عطاء شده است چنانکه در مورد خلقت حضرت آدم علیهالسلام میفرماید: فَإِذا سَوَّیتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی9. هنگامی که کار انسان را به پایان رساندم و در او از روح خود (یعنی یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم. و در آیه مبارکه دیگر چنین وارد شده است: ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ10 سپس اندام انسان را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید. در این دو آیه روح، متعلّق به انسان ذکر شده و با کلمه مِن آورده شده یعنی مبدأ پیدایش او از ناحیه خداست. و نام این ایجاد را نفخ یعنی دمیدن نهاده است11 همچنانکه این کلمه در سایر آیات وارده در این باب نشان دهنده همین واقعیت است: یلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ12. وحی را به هر یک از بندگان خویش که بخواهد القاء مینماید. و آیه ینَزِّلُ المَلائِکَهُ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِهِ13. فرشتگان را با وحی به هر یک از بندگان خویش که بخواهد میفرستد تا دلهای مرده را به وسیله آن زنده نماید. و آیه تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ14. فرود آیند فرشتگان و روح(مراد جبرئیل است) در آن شب به اذن خدا با هر کاری که تقدیر خدا در امور مختلف است. چنانکه خوانندگان ملاحظه میکنند، کلمه من در همه این آیات میفهماند که روح از جنس و سنخ امر است و آنگاه امر را بیان میکند و میفرماید: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ15. فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکُوتُ کُلّ شَیءٍ، جز این نیست که هرگاه خداوند اراده کند چیزی را، امر کند به او و بگوید باش، پس به وجود میآید. برگرفته از پرسمان |

(تفاوت روح و روان) (روان چیست) (فرق روح و روان) (تفاوت روح وروان) (تفاوت روح با روان) (تفاوت روح و روان چیست) (فرق بین روح و روان) (روح و روان چیست) (فرق بین روح و روان چیست) (فرق روح با روان) (فرق روح وروان) (روان چیست؟) (فرق بین روح و روان چیست؟) () (تفاوت بین روح و روان) (روان چيست) (فرق میان روح و روان چیست) (روح وروان چیست) (روح و روان) (روح و روان چیست؟) (روان یعنی چه) (تفاوت روح با روان ) (تفاوت روح وروان چیست) (فرق بین روح وروان) (معنی روح و روان) (تفاوت روان و روح) (تفاوت روح و روان در روانشناسی) (روح وروان) (فرق روح و روان ) (فرق روح و روان چیست) ( فرق بین روح روان) (تفاوت روان با روح) (تفاوت روح و روان چیست؟) (تفاوت روح و جان) (فرق بین ماهیت و روح) (فرق روان و روح) (فرق بین جسم و روح) (تفاوت روح و جسم) (تفاوت روح و نفس) (تفاوت روح و روح قدس) (فرق بین روح و جسم)